سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سلام مهاجر
لینک های مفید
  • صفحه اصلی
  • ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

    در معنی این حدیث که «اغتنموا بَر‍د الربیع »(استقبال از سرمایی بهاری )

    گفت پیغمبر ز سرماى بهار تن مپوشانید یاران زینهار

    زآن که با جان شما آن مىکند کان بهاران با درختان مىکند

    لیک بگریزید از سرد خزان کان کند کاو کرد با باغ و رزان

    تسفیر ابیات

    از امیر مومنان على (ع) نقل مىکنند: توقوا البرد فى اوله و تلقوه فى آخره فانه یفعل فى الابدان کفعله فى الاشجار، اوله

    (از سرماى خزانى که در اول مىرسد بپرهیزید و سرماى بهارى را که در آخر سال آغاز مىشود پیش باز روید و بپذیرید زیرا سرما در هر دو حالت آن مىکند که با درختان مىکند، در اول مىسوزاند و در آخر برگ و بار مىدهد.) و پیغمبر (ص) فرموده است: اى یاران، از سرماى بهارى خود را مپوشانید، زیرا سرماى خنک و جان نواز بهارى با بدن شما آن کار را مىکند که با درختان. پس براى مردم عارف و وقت شناس این نسیم و هواى خنک بهارى غنیمتى مىباشد. براى بهره بردارى از نعمت عظماى نسیمهاى جان پرور جامهها را از بدن بکنید و رو به گلشن زارها و بوستانها بدوید. اما از سرماى پائیزى که درختان و گلها را پژمرده مىسازد دورى کنید.

    راویان این را به ظاهر بردهاند هم بر آن صورت قناعت کردهاند

    بىخبر بودند از جان آن گروه کوه را دیده ندیده کان بکوه

    آن خزان نزد خدا نفس و هواست عقل و جان عین بهار است و بقاست

    مر ترا عقل است جزوى در نهان کامل العقلى بجو اندر جهان

    جزو تو از کل او کلى شود عقل کل بر نفس چون غلى شود

    عقل بمعنى نیروى ادراک یا قوهاى که حق را از باطل تشخیص می دهد. نخست در آدمى بحال استعداد و آمادگى وجود دارد و سپس بواسطهى ممارست بر علوم و حرف و شیوه های زندگی، فعلیتى متناسب با آن مقدمات، حاصل مىکند پس اگر کسی بخواهد که بعالم غیب متصل شود باید که ادراک خود را با آن عالم، سازش دهد و چون عالم غیب مادی نیست، سالک بناچار باید خویش را از لوازم ماده و پیروى هوى های نفسانی بدور دارد و غلبهى بر نفس و هوى در دین مبین اسلام جز به متابعت از شریعت میسر نمىگردد.

    بنا بر این تربیت عقل که در اول جزوى و بحالت استعداد است، به کسی که در عقل و ادراک درست بکمال رسیده باشد، نیازمند است. و آن کسی نیست جز پیامبر اعظم و جانشنان آنحضرت چون ائمه معصومین (ع) آنهایند که عقل را بکمال یقین میرسانند؛ چون عقل بکمال یقین رسد چنان که تشخیص مصلحت از مفسده و زیبایى از زشتى، صورت وجودى و ملکهى او شود طبیعى است که از بندگى هواى نفسانى آزاد مىگردد و زیاد معصیت و نافرمانى نمىکند مثل آن که هیچ کس به اختیار انگشت در دهان مار نمىنهد و زهر کشنده نمىخورد هر گاه که ضرر مار و زهر را شناخته باشد زیرا خوف و اجتناب از ضرر، طبیعت انسان است همان گونه که جلب منفعت و خوشى، حالت طبیعى اوست. و بر خلاف این، هر گاه انسان در پى هواى نفسانى باشد و روزگار در تحصیل شهوت صرف کند و از تربیت صحیح دور می ماند، بىگمان از پیش رفت و ترقى معنوى محروم مىگردد و ادراک معنوى او که بحال استعداد است بمرتبهى ادراک و حس حیوانى متنزل مىشود پس مىتوان گفت که تربیت راستین و صحبت مرد کامل مانند بهار است که ادراک را پرورش مىدهد و پیروى نفس و هوى همانند باد سرد خزانى است از آن جهت که برگ و بار خرد را فرو مىریزد.

    پس به تاویل این بود کانفاس پاک چون بهار است و حیات برگ و تاک

    از حدیث اولیا نرم و درشت تن مپوشان ز آن که دینت راست پشت

    گرم گوید سرد گوید خوش بگیر تا ز گرم و سرد بجهى وز سعیر

    گرم و سردش نو بهار زندگى است مایهى صدق و یقین و بندگى است

    ز آن که زو بستان جانها زنده است این جواهر بحر دل آگنده است

    بر دل عاقل هزاران غم بود گر ز باغ دل خلالى کم شود

    راویان احادیث مضمون این حدیث را در همان معناى معمولى خود منحصر کردهاند، ولى این حدیث معناى عالىترى را هم در بر دارد. آنان مانند این که کوه را ببینند و معدن را که در زیر آن کوه نهفته است مشاهده نکنند، راز عالىترى را که در این حدیث نهفته است مورد توجه قرار ندادهاند، آن خزان که وجود انسانى را افسرده و پژمرده مىسازد، عبارت است از هوى و هوس که روح انسانى را از طراوت مىاندازد و پژمرده مىکند.

    باد بهارى و هواى خنک عبارت است از عقل و جان آدمى که مىتواند بر روح انسانى وزیده، آن را با طراوت و سر سبز نماید. اگر تو در درون خود فقط عقل جزئى را مىبینى، بدان که این عقل جزئى تو را به جایى نخواهد رسانید، برو در جستجوى عقل کل و کامل باش، باشد که عقل جزئى تو به جهت همنشینى با آن عقل کل به سوى تجرید و عظمت کلى صعود نماید.

    آن گاه خواهى دید آن عقل کل بر نفس حیوانى تو همانند زنجیرى است که نمىگذارد به طور مطلق العنان تو را در این ماده گسترده و جلوههاى ناپایدار آن هضم و نابود بسازد.

    پس اگر بخواهیم حدیث مزبور را به طور شایسته تاویل کنیم باید بگوییم که انفاس قدسى مردان خدا مانند بهار است که حیات بخش برگ و تاک مىباشد.

    هر حدیث و سخنی که اولیاء با تو بگویند خواه آن حدیث کوچک باشد یا بزرگ، نرم باشد یا درشت، رو گردان مباش، روح خود را از فرا گرفتن آن حدیث مپوشان، زیرا حدیث اولیاء پشتیبان دین تو است.

    هر چه که مردان الهى بگویند، خواه گرم باشد، خواه سرد آن را به خوبى تلقى نما، تا از این گرم و سردهاى جهان مادى زود گذر رهایى یابى. گرم و سرد صحبتهاى اولیاء مایه صدق و یقین و عبودیت حقیقى مىباشد. از حدیث مردان الهى بستان جانهاى شما زنده و دریاى درونى شما از جواهر پر خواهد گشت. براى مرد عاقل و عارف که تمام نمودهاى درونى هماهنگ و داراى اتحاد مقدسى است، اگر کوچکترین خللى و لو به اندازه یک چوب خلال وارد آید، از آن جهت که آن وحدت در هم مىریزد غم و اندوه بىپایان براى او روى مىنماید و مانند آن مردم حیوان صفت نیستند که اگر تمام واحدهاى درونى آنان یک باره از هم متلاشى شود، هیچ گونه غم و اندوهى به خود راه نمىدهند. این بهار نو ز بعد برگ ریز هست برهان وجود رستخیز


    [ دوشنبه 86/12/27 ] [ 7:41 عصر ] [ 1000Hasani ] [ نظرات () ]
    .: Weblog Themes By WeblogSkin :.
    درباره وبلاگ

    دوستان! چند سالی در کشور خودم به نام افغانستان آواره تر از دیار دگرانم، حال این معنی را بر خویش دارم می­ قبولانم که برای مردم ما هجرت، سفر دور درازی است که انتهای آن محکمه عدل الهی است. لذا هروقت دلم از نا مردمی ها و نامردی های اطرافیان و سران بی سر و حاکمان متعصب سود جویِ کشورم ... می گیرد سراغ « سلام مهاجر » رفته دل نوشته های که قطرات دریای دل گرفتگی های هجران همیشه خانه بدوشی هست را باشما در میان می گذارم . باری عزیزان؛
    این جهان همچون درخت است‏ اى کرام
    ما بر او چون میوه‏ هاى نیم خام سـخـتـگـیرى و تـعـصـب خـامى است
    تا جنینى کار خون آشامى است
    موضوعات وب
    آرشیو مطالب
    امکانات وب


    بازدید امروز: 177
    بازدید دیروز: 115
    کل بازدیدها: 568069
    تماس با ما